محل تبلیغات شما



باران که شدى مپرس ، این خانه‌ی‌ کیست
سقف حرم و مسجد و میخانه‌ یکیست

باران که شدى، پیاله‌ها را نشمار
جام و قدح و کاسه و پیمانه‌ یکیست

باران! تو که از پیش خدا مى‌آیی
توضیح بده عاقل و فرزانه یکیست

بر درگه او چونکه بیفتند به خاک
شیر و شتر و پلنگ و پروانه یکیست

با سوره ى دل ، اگر خدارا خواندى
حمد و فلق و نعره‌ى مستانه یکیست

این بى‌خردان، خویش، خدا مى‌دانند
اینجا سند و قصه و افسانه یکیست

از قدرت حق ، هرچه گرفتند به کار
در خلقت حق، رستم و موریانه یکیست

گر درک کنى خودت خدا را بینى
درکش نکنى , کعبه و بتخانه یکیست

شاعر : مهدی مختار زاده


 

من در کشوری زندگی می کنم که یکی از معروف ترین سمفونی ها را روی ماشینهای زباله می گذارند!

کشوری که روانشناس هایش همه از همسرانشان طلاق گرفته اند !

کشوری که پزشکانش به مردم میگویند:"استراحت کنید" ولی خودشان از 6 صبح تا 12 شب در بیمارستان ها و مطب در حال کار کردن هستند.

کشوری که در جدول های رومه ها و مجله ها سوال این است : بی دینی 7حرفی و جواب می شود : سکولاری!

کشوری که می گویند مسلمان ساز و مسلمان دار است اما با هر نفس تهمت میزنند و غیبت می کنند و به قولی گوشت برادرمرده خود را با ولع می خورند .

کشوری که نظامی اش شهردار می شود !

مهندس برقش تاکسی دارد !

 

وزیر امور خارجه اش انگلیسی را با لهجه لری حرف می زند !

کشوری که در آن هدف از پزشک شدن، جذب سرمایه های خرد (پول ویزیت) برای شرکت در کار انبوه سازیه (بساز بفروش).کشوری که دل به دست آوردن سخت است و دل شکستن هنر می باشد !

کشوری که در دانشگاهش فقط این را یادت می دهند که چگونه با حراست نرم صحبت کنی تا خوشش بیاید!
 

کشوری که مهندسان آن از بی لیاقتی  به درجه مدیریتی ارتقاء می یابند

 

کشوری که ملت رسانه ای دارد اما رسانه ملی ندارد

کشوری که زبانش "پارسی" است اما می گویند "فارسی" چون زبان عربها "پ" ندارد !

کشوری که من دوست دارم هوای تو را داشته باشم ، و تو هوای من را ، اما نه به معنی حمایت! به این معنی که هیچ کدام نمی خواهیم در هوای خودمان نفس بکشیم .

کشوری که عبدالمالک ریگی را از هوا پایین می کشند اما ان چند مجسمه را نمی توانند پیدا کنند !

کشوری که مرگ حق است و حق گرفتنی!

کشوری که کف اتوبانش دست انداز دارد !

کشوری که همه فکر می کنند فقط خودشان می فهمند !

کشوری که مرگ بر آمریکا می گویند ولی آرزویشان این است که آمریکا را حداقل یکبار ببینند !

کشوری که همه مشکل را در شخص دیگر می جویند !

کشوری که هنوز نفهمیدم من در آن به دنیا آمدم یا در آن مردم !
 

کشوری که یه عده به سختی درس میخوانند، بازهم در امتحان کارشناسی ارشد و دکترا قبول نمیشوند، ولی تمام مدیران با آن همه کاری که میکنند!؟! همزمان با کار تحصیل هم میکنند و دکتری میگیرند و هیچکس انها را در حین تحصیل در دانشگاه ندیده است!؟! ودر اخر در دانشگاه ها تدریس میکنند!؟!
 

در کشوری که هپچکس به حق خود راضی نیست، اصلا راضی نیست و همه گلایه دارند. پزشک، مهندس، مدیراان ارشد کشوری، استاد دانشگاه، راننده تاکسی، نانوا، کارگر، بنا، و

کشوری که پزشک عمومی، متخصص و غیرش، همه تو کار خرید و فروش املاک هستند!


هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم

نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم

به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم

شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم

حکایتی ز دهانت به گوش جان من آمد

دگر نصیحت مردم حکایت است به گوشم

مگر تو روی بپوشی و فتنه بازنشانی

که من قرار ندارم که دیده از تو بپوشم

من رمیده دل آن به که در سماع نیایم

که گر به پای درآیم به دربرند به دوشم

بیا به صلح من امروز در کنار من امشب

که دیده خواب نکرده‌ست از انتظار تو دوشم

مرا به هیچ بدادی و من هنوز بر آنم

که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم

به زخم خورده حکایت کنم ز دست جراحت

که تندرست ملامت کند چو من بخروشم

مرا مگوی که سعدی طریق عشق رها کن

سخن چه فایده گفتن چو پند می‌ننیوشم

به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل

و گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم


روش های دفع چشم زخم

سحر و جادو از توانمندی های ذاتی بشر است و انسان ها می توانند به اعتدال ذاتی و غیر اکتسابی به این توانایی به صورت فعلی دست یابند و یا با آموزش و پرورش، استعداد و توانمندی ذاتی خویش را در این زمینه آشکار سازند.

آیه برای رفع چشم زخم

چشم زخم در قرآن:

در داستانی که قرآن درباره مردم بابل گزارش می کند به مسأله وجود سحر و تعلیم آن به کمک دو فرشته الهی به نام هاروت و ماروت اشاره می نماید. در این داستان که در سوره بقره آمده به خوبی تبیین و تحلیل می گردد که سحر و جادو قابل تعلیم و آموزش است و کارکردهای بسیاری دارد و می تواند امری مثبت و سازنده و یا منفی و زیان بار باشد.

انسان این استعداد و توانمندی را به طور ذاتی دارا می باشد که از عناصر فرامادی استفاده کند و یا ابزارهای مادی را در امور فرامادی به کار گیرد در مورد اخیر مراد آن است که شخص می تواند از امور مادی چون چشم برای امری معنوی مانند محبت و دشمنی بهره ببرد.

در داستان سحر جادوگران مصری و مبارزه ایشان با حضرت موسی(علیه السلام) این نکته مورد تاکید قرار می گیرد که سحر می تواند در چشم و تصرف در آن باشد. از این رو نفوذ جادوی ساحران فرعونی در چشم بنی اسرائیل بوده که موجب وحشت ایشان می شود. به این معنا که شخص می تواند با اعمالی، در چشم شخص تصرف کند و تأثیرات آن را در جان و روحش ببیند. بنابراین با حرکت طناب ها و ریسمان ها در چشمان مردمان تصرف شده و در جان ایشان وحشت و ترس افکنده می شود. (اعراف آیه 116)

کافران مکه نیز در برابر معجزات پیامبر(صلی الله علیه وآله) مدعی بودند که چشمانش در برابر مشاهده گشایش درهای آسمان مسحور شدند و در حقیقت پیامبر در چشمان ایشان تصرف کرده تا نتوانند حقیقت و واقعیت را از خیال جدا کنند. (حجر آیه 14و 15)
به هر حال شکی نیست که انسان از توانایی خاص و خارق العاده ای برخوردار است که موجبات تصرفات فرامادی و فرا طبیعی را فراهم می آورد.

چشم زخم:

یکی از اقسام سحر و جادو، تصرفات چشم است که اگر به گونه آسیب زا و زیان بار باشد از آن به چشم زخم یاد می شود. چشم زخم به معنای آسیبی است که چشم بد به کسی بزند. (فرهنگ فارسی ج1ص1290)

برخی مفسران به برخی از آیات در قرآن به این منظور تمسک کرده اند که یکی از این موارد آیات 51 و 52 سوره قلم ( و ان یکاد) است که نظرات مفسران را به خود جلب کرده است. خداوند در این دو آیه می فرماید:و آنان که کافر شدند چون قرآن را شنیدند چیزی نمانده بود که تو را چشم بزنند و می گفتند او واقعاً دیوانه ای است. حال آنکه [قرآن] جز تذکری برای جهانیان نیست.

از این آیه برخی معنای چشم زخم را برداشتند. اما عده ای دیگر آن را معنایی کنایی و شدت خشم تعبیر کرده اند. حتی برخی گفته اند که این آیه دلالت بر تضاد رفتاری کفار دارد، یعنی از طرفی با چشم های خود به اعجاز نگاه می کنند وقتی که قرآن برای آن ها خوانده می شود مجذوب می شوند و پشت سر پیامبر می گویند که پیامبر مجنون است.

قرآن در آیه 67 سوره یوسف به امکان و حقانیت چشم زخم اشاره می کند. در این آیه حضرت یعقوب(علیه السلام) به فرزندان خویش فرمان می دهد که هنگام ورود به مصر از یک دروازه شهر وارد آن نشوند و از آن جایی که فرزندان ده گانه ایشان افرادی زیبا و تنومند و جوان بودند از ایشان می خواهد برای در امان ماندن از چشم زخم مردم مصر از دروازه های متعدد وارد شوند تا به چشم نیایند. (المیزان ج11 ص2) بنابراین می توان گفت که چشم زخم امری پذیرفته شده در بینش و نگرش قرآنی است.(مجمع البیان ج5 و 6 ص380)

در حقیقت یعقوب(علیه السلام) از چشم زخم مصریان نسبت به فرزندانش دل نگران بود. هر چند که آن حضرت(علیه السلام) بر این نکته تأکید می ورزد که قدرت انسان های دارای چشم زخم به گونه ای است که او نمی تواند جلوی آن ها را بگیرد مگر آن که اراده الهی به این تعلق گیرد که چشم زخم مردم در ایشان اثر نگذارد.(یوسف/67)

مهم ترین آیه که درباره چشم زخم بدان اشاره می شود آیه 51 سوره قلم است که درباره پیامبر گرامی(صلی الله علیه وآله) آمده است.

روش رفع چشم زخم

در این آیه آمده که کافران در تلاش بودند چشم زخمی به پیامبر(صلی الله علیه وآله) برسانند. آنان که از هر راهی تلاش می کردند تا آن حضرت را بکشند و یا دعوتش را به تعطیلی بکشانند از ساحران و جادوگران بهره گرفتند تا این کار را انجام دهند. از این رو خداوند می فرماید:و ان یکاد الذین کفروا لیزلقونک بابصارهم لما سمعواالذکر و یقولون انه لمجنون.

در این آیه دلیل آنان برای به کارگیری سحر و جادو و چشم زخم آن است که پیامبر را مجنون و جن زده می دانستند و این زمانی بود که ذکر یعنی قرآن را شنیده بودند و آن را شگفت انگیز می یافتند. گمان بردن به این که کلام آدمی نیست و می بایست کلام جنیان باشد و آنان هستند که وی را به بند کشیده و از زبان محمد(صلی الله علیه و آله) سخن می گویند. باعث شد تا با به کارگیری سحر و چشم زخم، تلاش کنند وی را بکشند و یا آسیبی به او وارد سازند تا جن تسخیرکننده نیز بمیرد و یا برود.

واژه زلق در لسان العرب به معنای لغزیدن است و زلق بابصار و لغزیدن به چشم یعنی این که تو را با چشمانشان آزار رسانند و تو را از مقامی که داری بلغزانند.(لسان العرب ج6ص70) این مقام همان مسئله ذکر حکیم و قرآن عظیمی بود که آنان را شگفت زده کرده بود و بهترین سخنوران و شاعران کافران در برابرش زانو به زمین زده بودند.

آیا قطعاً قرآن به مسئله چشم زخم اشاره کرده است؟

برای پاسخ به این سؤال نمی توانیم جواب دقیقی بدهیم. برخی مفسران از برخی آیات اجمالاً به این نتیجه رسیده اند که به مسئله چشم زخم اشاره شده است.
غیر از قرآن ما منبع دیگری به عنوان روایات و احادیث هم داریم که برخی روایات مسئله چشم زخم را مورد اشاره قرار داده اند و بسیاری از دانشمندان امروزی هم معتقدند که برخی چشم ها از یک نیروی مغناطیسی خاصی برخوردارند که می تواند مثل اشعه لیزر عمل کند. این مسئله هم از نظر علم و هم نظر عقل قابل قبول است که نیروهای فوق العاده ای در برخی اعضای بدن هست که تأثیراتی اعمال می کند.

چشم زخم در روایات

از نگاه روایی نیز نه تنها منعی در این رابطه وجود ندارد، بلکه روایاتی وجود دارد که بر اساس آن می توان گفت مسئله چشم زخم تا حدی قابل قبول است، برای مثال واژه هایی مثل رقی به معنای تعویذ و نوشتن دعاهایی برای چشم زخم وجود دارد. واژه حرز که هر معصومی برای خود حرز دارد.

در روایات آمده که پیامبر(صلی الله علیه وآله) برای رفع چشم زخم برای امام حسن و امام حسین  دعایی نوشته است و پیامبر می فرماید که حضرت ابراهیم برای حضرت اسماعیل نیز همین تعویذ برای دفع شر چشم را نوشته است. در نهج البلاغه آمده است که العین حق والرقی حق چشم زخم حق است و توسل به دعا برای دفع آن نیز حق است.

دستوراتی برای رفع چشم زخم

ساده ترین دستور برای رفع چشم زخم خواندن سوره ناس و فلق است. در روایات آمده است که پیغمبر(صلی الله علیه وآله) این سوره ها را برای امام حسن و امام حسین به عنوان تعویذ قرائت می کرد.

از امام صادق(علیه السلام) روایت شده که فرمود است :اگر کسی از شما چیزی از برادرش او را متعجب ساخت سه بار بگویید:ماشاء الله لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم. در برخی روایات گفته می شود که تکبیر بگویید تا تأثیر چشم زخم از بین برود.


البته نباید از این امر غافل شد که زیاده گویی ها در این مسئله بسیار است. در بین توده مردم برخی از این مباحث با خرافات عجین و موجب شده برخی اصل آن را هم انکار کنند.

اسفند دود کردن و استفاده از مهره های آبی برای دور کردن چشم زخم مبنای روایی ندارد، موضوعاتی است که توسط مردم به بحث اضافه شده است. همان طور که در احادیث و روایات آمده اصل تأثیر دعا برای دفع چشم زخم قابل انکار نیست، اما باز کردن دکانی برای نوشتن دعا و ادعای دعانویسی به هیچ وجه قابل قبول نیست، میدان دادن به این افراد نیز گناه محسوب می شود.

از دیگر روش هایی که قرآن در همین آیه بدان اشاره می کند پرهیز از کسانی است که دارای این قدرت هستند و نیز استفاده از شیوه هایی است که زمینه های چشم زخم را فراهم نمی آورد. ظاهر نشدن در برابر شور چشمان یکی از این راه هاست.خواندن سوره معوذتین به ویژه سوره فلق یکی دیگر از شیوه های پیشگیری و درمان است.

برخی گفته اند که آیه من شر حاسد اذا حسد، شامل عائن یعنی کسی که با چشم آسیب می رساند نیز می شود؛ زیرا چشم زخم گاه از حسادت نفسانی برمی خیزد. به این معنا که شخص هرگاه در دیگری نعمتی یافت و یا فراوانی نعمتی را مشاهده کرد از روی حسادت می کوشد تا آن نعمت از او سلب شود و با شور چشمی می کوشد تا آن را از میان بردارد. 


آیا هر نفرین مستجاب می شود؟

چند وقت پیش یکی از دوستانم را دیدم . باب گفتگو از دوران قدیم باز شد و در مورد یکی از دوستان قدیم مشترکمان شروع به صحبت کرد . گفت فلانی در حقم خیلی بدی کرده . من هم نفرینش می کنم.
گفتم:ببین اگر ادعای مسلمانی می کنی و واقعاً می گویی که مسلمانی یادت باشد:اولاً باید در عمل پیرو اهل بیت علیهم السلام باشیم . مسلمان باید خیرخواه دیگران باشد و آرزوی شکست و نفرین برای دیگران نداشته باشد
در متون دینی ما سفارش ویژه ای شده است که همیشه عفو و بخشش بهتر از نفرین و انتقام گرفتن است.

پیامبر اکرم (صلی الله و علیه وآله) از پروردگار متعال حکایت می ‏کند:. و از کسی که بر تو ستم کرده در گذر، و آن کسی را که تو را محروم کرده است بخشش کن، و کسی را که به تو بدی کرده است نیکی و خوبی کن.
خداوند متعال می ‏فرماید:آنها باید عفو کنند و چشم بپوشند، آیا دوست نمی ‏دارید خداوند شما را ببخشد؟! و خداوند آمرزنده و مهربان است! [نور، 22]
طبق آموزه های پیامبر (صلی الله و علیه وآله) و ائمه (علیهم السلام) انسان مومن باید تجلیگاه صفات الهی باشد، و یکی از صفات خدای متعال بخشندگی و گذشت است، آن جا که او را صدا می زنیم "یا غفار" ، "یا رحیم" و . کسی که در مواقع مختلف از خداوند می‏ خواهد که از گناهان و اشتباهات من در گذر، باید از خطاهای دیگران چشم پوشی کند تا خود مورد مغفرت و عفو الهی قرار گیرد.

چه نوع نفرین کردن مستجاب می شود

مواقع جایز بودن نفرین کردن در قرآن

در ثانی در قرآن کریم و روایات اهل بیت علیهم السلام مواقعی که نفرین کردن جایز است را مشخص کرده اند:

  1.  کسانی که حقایق را کتمان می کنند. [بقره، 159]
  2.  کسانی که در حال کفر از دنیا بروند. [بقره، 161]
  3.  بنی اسرائیلی که از زبان حضرت داوود و عیسی (علیه السلام) نفرین شدند. [مائده، 78]
  4.  ابولهب:[مسد، 1]
  5.  رباخواران. [شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج ‏3، ص 274]
  6.  شراب خواران و تولید کنندگان مشروبات الکلی. [همان، ج 6، ص 429]
  7.  مردانی که به عورت نامحرم نگاه می کنند و رشوه گیران. [کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ی، محمد، ج ‏5، ص 559]
  8.  آدم کشان. [همان، ج 13، ص 173]
  9.  مردانی که خود را به صورت ن در می آورند و بالعکس. [برقی، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، محقق، مصحح، محدث، جلال الدین، ج ‏1، ص 113]
  10.  کاران و افرادی که واسطه می شوند. [همان]


یادمان باشد همان طور که دعا برای استجابت، نیازمند شرایط است، و هر دعایی از هر فردی قرین اجابت نیست، [9] نفرین نیز این گونه است؛ یعنی اگر شخصی به مجرد این که از طرف کسی مورد اذیت و آزار قرار گرفت، یا دلش شکسته شد و نفرین کرد، لاجرم باید نفرینش اجابت شود، قطعاً این گونه نیست!

قرآن کریم می فرماید:و اگر تعجیل کند خدا از برای مردم در مستجاب کردن دعاهای شر ایشان و نفرین کردنشان در حق یکدیگر، مثل تعجیل کردن در استجابت دعای خیر ایشان،- و چنانچه خداوند دعاهای خیر مردم را به زودی مستجاب می‏ کند، اگر نفرین‏ های ایشان را هم که در حق یکدیگر می ‏کنند به زودی مستجاب می ‏نمود- حکم شده بود بر ایشان به مردن و هلاک شدن . [یونس، 11]
البته ظلم به دیگران از جمله حقوق الناس است که خداوند بخشش و یا احقاقش را به خود مردم سپرده است. اگر انسانی که مورد ظلم قرار گرفته از حق خود بگذرد، خداوند نیز می گذرد، اما اگر مظلوم از ظلمی که بر او رفته عفو نکند، بی گمان خداوند در پی احقاق آن است:"وَ لا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غافِلًا عَمَّا یَعْمَلُ الظَّالِمُونَ إِنَّما یُوَخِّرُهُمْ لِیَوْمٍ تَشْخَصُ فِیهِ الْأَبْصار"؛ [ابراهیم، 42] گمان مبر که خدا، از آنچه ظالمان انجام می ‏دهند، غافل است! (نه، بلکه کیفر) آنها را برای روزی تأخیر انداخته است که چشم ها در آن (به خاطر ترس و وحشت) از حرکت باز می ‏ایستد.

کلام آخر:


چقدر خوب می شد ما آدم ها می توانستیم هر وقت اشتباهی از دیگری ملاحظه کردیم که موجب ناراحتیمان شد برای هدایتش دعا کنیم تا ضمن آن که از دعای ملائکه رحمت بهره مند می شویم ثواب و خیرخواهی برای برادر مومن نیز شامل حال خود ما بشود. 


پیش از اینها فکر میکردم خدا

خانه ای دارد کنار ابر ها

مثل قصر پادشاه قصه ها

خشتی از الماس خشتی از طلا

پایه های برجش از عاج و بلور

بر سر تختی نشسته با غرور

ماه برق کوچکی از از تاج او

هر ستاره پولکی از تاج او

اطلس پیراهن او آسمان

نقش  روی دامن او  کهکشان

رعد و برق شب طنین خنده اش

سیل و طوفان نعره ی توفنده اش

دکمه ی پیراهن او آفتاب

برق تیر و خنجر او ماهتاب

پیش از اینها فکر می کردم خدا

 

هیچ کس از جای او آگاه نیست

هیچ کس را در حضورش راه نیست

پیش از اینها خاطرم دلگیر  بود

از خدا  در ذهنم این تصویربود

آن خدا بی رحم بود و خشمگین

خانه اش در آسمان دور از زمین

بود ،اما میان ما نبود

مهربان و ساده و زیبا نبود

در دل او دوستی جایی نداشت

مهربانی هیچ معنایی نداشت

. هر چه میپرسیدم از خود از خدا

از زمین از اسمان از ابر ها

زود  می گفتند این کار خداست

پرس و جو از کار او کاری خطاست

هر چه می پرسی جوابش آتش است

آب اگر خوردی جوابش آتش است

تا ببندی چشم کورت می کند

تا شدی نزدیک دورت میکند

 

کج گشودی دست ،سنگت می کند

کج نهادی پا ی  لنگت می کند

تا خطا کردی عذابت می دهد

در میان آتش آبت می کند

با همین قصه دلم مشغول بود

خوابهایم خواب  دیو و غول  بود

خواب می دیدم که غرق آتشم

در دهان شعله های سرکشم

در دهان اژدهایی خشمگین

بر سرم باران گرز آتشین

محو می شد نعره هایم بی صدا

در طنین خنده ی خشم خدا .

نیت من در نماز ودر دعا

ترس بود و وحشت از خشم خدا

هر چه می کردم همه از ترس بود

مثل از بر کردن یک درس بود

پیش از اینها فکر می کردم خدا

 

مثل تمرین  حساب و هندسه

مثل تنبیه مدیر مدرسه

تلخ مثل خنده ای بی حوصله

سخت مثل حل صد ها مسئله

مثل تکلیف ریاضی سخت بود

مثل صرف فعل ماضی سخت بود

تا که یک شب دست در دست پدر

راه افتادیم به قصد یک سفر

در میان راه در یک روستا

خانه ای دیدیم خوب و آشنا

زود  پرسیدم پدر اینجا کجاست

گفت اینجا خانه ی خوب خداست

گفت اینجا می شود یک لحظه ماند

گوشه ای خلوت نمازی ساده خواند

با وضویی دست ورویی تازه کرد

گفتمش پس آن خدای خشمگین

خانه اش اینجاست ؟اینجا در زمین؟

گفت :آری خانه ی او بی ریاست

فرشهایش از گلیم و بوریاست

مهربان و ساده و بی کینه است

مثل نوری در دل آیینه است

پیش از اینها فکر می کردم خدا

 

عادت او نیست خشم و دشمنی

نام  او نور و نشانش روشنی

خشم نامی از نشانی های اوست

حالتی از مهربانی های اوست

قهر او از آشتی شیرینتر است

مثل قهر مهربان مادر است

دوستی را دوست معنی می دهد

قهر هم با دوست معنی می دهد

هیچ کس با دشمن خود قهر نیست

قهری او هم نشان دوستی ست

تازه فهمیدم خدایم این خداست

این خدای مهربان و آشناست

دوستی از من به من نزدیکتر

از رگ گردن به من نزدیکتر

آن خدای پیش از این را باد برد

نام او راهم دلم از یاد برد

آن خدا مثل خیال و خواب بود

چون حبابی نقش روی آب بود

می توانم بعد از این با این خدا

پیش از اینها فکر می کردم خدا

دوست باشم دوست ،پاک و بی ریا

می توان با این خدا پرواز کرد

سفره ی دل را برایش باز کرد

می توان در بارهی گل حرف زد

صاف و ساده مثل بلبل حرف زد

چکه چکه  مثل باران  راز گفت

با دو قطره صد هزاران  راز گفت

می توان  با او صمیمی حرف زد

مثل یاران قدیمی حرف زد

می توان تصنیفی از پرواز خواند

با الفبای سکوت آواز خواند

می توان مثل علف ها حرف زد

با زبانی بی الفبا حرف زد

می توان در باره ی هر چیز گفت

می توان شعری خیال انگیز گفت

مثل این شعر روان و آشنا:

پیش از اینها فکر می کردم خدا .

قیصر امین پور


فَكُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلَالًا طَيِّبًا وَاشْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ ﴿۱۱۴﴾

 

از نعمت هایی که خدا روزی شما کرده است، حلال وپاکیزه بخورید، و نعمت خدا را سپاس گزارید، اگر تنها خدا را می پرستید. (۱۱۴)


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

شیمی علمی برای زندگی